کاش حرف نمی زدی

ساخت وبلاگ

امروز سر کار بودم اما حواسم خیلی به کار نبود. منتظر بودم ببینم در پس این سخنرانی مهم چه حرفی،چه پیامی خوابیده. اما از شروع سخنرانی هر چه حرفها را شنیدم هر لحظه نا امید تر و دلشکسته تر شدم..کاش حرف نمیزدی آقای سید..کاش این اندازه ضعف و بی خاصیتی حزب الله را آشکار نمی کردی..وقتی بعد از بیش از ۹ هزار کشته در غزه می گویی احتمال حمله لبنان وجود دارد، تازه فقط احتمالش وجود دارد یعنی غزه را فروختی. یعنی ما نه پشت صحنه اتحادی داریم و نه برنامه ای برای حمله ی جانانه. حتی زمان هم مشخص نمی کنی! یعنی اساسا حمله ای درکار نیست همه چیز همین چهار تا تیر و ترقه ای است که دارید حواله ی هم می کنید. یعنی فردا لشگر ظلم جسورتر از قبل غزه را به خاک و خون می کشد و شما دارید بین گزینه های روی میز تان ده بیست سی چهل می کنید. ای کاش حرف نمی زدی سید...ای کاش ابهت پشت صحنه ات را حفظ می کردی. جایی که باید از اتحاد دولت ها می گفتی، از اینکه همه باید منتظر اشاره ات، منتظر الله اکبر حمله ات باشند تا دنیا را روی سر اون عوضی ها خراب کنند، آمده ای به چهار تا تیر و توپ توی مرز گفتی جنگ!! ما از هشتم اکتبر در جنگیم!!! نه هزار کشته را با ده دوازده تا بی بته ی صهیو.نیست برابر کردی؟!! کجای کاری آقا؟؟این همه ترس از کجا آمده؟
دلم برای غزه ی مظلوم می سوزد، برای بچه های بی گناهش. برای اینکه واقعا کسی به دادش نمی رسد. خیلی نا امیدم از نجات غزه. نا امید تر از مدعیان حمایت..

+ نوشته شده در جمعه دوازدهم آبان ۱۴۰۲ ساعت 22:22 توسط مادامین  | 

قدمگاه صبح ...
ما را در سایت قدمگاه صبح دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3madamin821 بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1402 ساعت: 15:01